اززیرتیغ تیز سانسور که 36 سال است نهادینه شده است. البته ترکش این سیاست سانسور وممیزی به شبکه های مجازی خبررسانی برون مرزی حامی اش هم اصابت نموده است. چون اینان هم همچون حاکمان رژیم ولایت فقیه از اطلاع رسانی سالم بدون سانسور وحشت دارند . چون باور دارند دانستن حق همگان نیست. زیراکه نگران آگاهی مردم و به خطر افتادن موقعیت رژیم ولایت فقیه و آسیب پذیری منافع شان هستند .
گاهی گداری که از لابلا ی رسانه های خبری رژیم ولایت فقیه خبری درز می کند وناپرهیزی می شود و محور پدیده های اجتماعی گزارش خبری بازتاب داده می شود که ناشی از دستآورد 36 ساله رژیم ولایت فقیه است.گرچه گفته نمی شود که دلیل چیست و یا مقصر کیست؟ با این وجود آنگونه خبر بازتاب داده شده بیانگر واقعیت ملموس می باشد که انکار کردنی نیست تا هرکه بیند نپندارد که مقصر نه قربانیان که حکومت وجامعه ساخته شده آلوده می باشد . برای اینکه پیدایش یا وقوع پدیده ها نه ژنتیکی که اکتسابی است. یعنی قربانیان پدیده های اجتماعی محصول شرایط تحمیل شده می باشند که می تواند مرتبط به مجموعه ای از عوامل دیگر باشد. بطور مثال خلاف دزدی و سرقت و اعتیاد وتن وکلیه فروشی بدون ارتباط به فقر و محرومیت و بیکاری و اختلاف طبقاتی نیست .
بطور نمونه تصاویر اسفبار کارتون خوابی در کرج است که سئوال است چگونه می توان این صحنه ها را تماشا کرد و باور داشت در کشور سرشار از نفت وگاز اینگونه نگون بختان همه چیز از دست داده وجود دارند؟ بر این شیوه ی کارتون خوابی یا سر توی سطل زباله فرو کردن یا مرگ تدریخی چه می توان نام نهاد؟ اگر این زندگی نام دارد .پس کاخ نشینان و بیت رهبری چه نام دارد؟ عامل وریشه ی این اختلاف چیست ومقصر کیست؟
مواد مخدر کجا تولید و چگونه وارد کشور و توزیع می شود حتی بدرون زندان ها برده می شود؟ مصرف کنندگان موادمخدر کیستند وچرا؟ درآمد فروش مواد مخدر درایران چقدر است و نصیب یا سهم کدامین باندهای مافیایی می شود؟ چندسال است مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر ومعتادین می شود؟ چه تعداد بازداشت و محکوم به زندان و اعدام شده ونتیجه چرا وارونه بوده است؟ چون هم آمار کشفیات مواد مخدر افرایش یافته هم آمار معتادان رو به رشد بوده است .مهمتر اینکه سن مصرف کنندگان مواد مخدر دختر وپسر کاهش یافته است؟ بدتر اینکه هیچ مسئولی دراین رابطه پاسخگوی نبوده است .
بهمین دلیل گزارشگر بدون آنکه بگوید علت اعتیاد چیست . اما گزارش داده الفبای درد از لبانش میتراود ... دیگر جانی در بدن ندارد، افیون مخدر نشئه اش کرده و با چشمانی که برق آنها مدتهاست رفته است به روبرویش خیره شده، با درمانگی و بیتفاوتی نگاهم میکند و پتوی کهنه را روی سرش میکشد... حتی نا ندارد به حرف بیاید و کمکی بخواهد.چند خیابان آن طرف تر، پسر جوانی خم شده در سطل زباله و تکههای پلاستیک و کاغذ را در یک گونی میریزد، کارش که تمام می شود آن را به پشتش می اندازد و همین طور که پاهایش را روی زمین میکشد به راهش ادامه میدهد، دارد میرود سراغ یک سطل زباله دیگر. چشمم روی آن گونی بزرگ مانده است، انگار همه اندوهها، حسرتها و آرزوهایش را به پشتش انداخته و میبرد.
بالاخره درپایان گزارش افزوده شده اینجا زندگی ترجمان دیگری دارد و بساط آن روی یک کارتن کوچک شاید پهن میشود. روزها انگار به این آدمها دهن کجی میکنند تا به شب برسند. اینجا زندگی برای بعضیها اصلا رنگ ندارد...
درنهایت اینکه تصور نمی کنید آنکه بطور عمد اخلال گری در امر اطلاع رسانی آزاد وسالم خبررسانی می کنند . یعنی همسو با سانسور خبری می شوند شریک جرم این شرایط طاقت فرسای ضد انسانی اند؟
الفبای درد از لبانش میتراود ... دیگر جانی در بدن ندارد، افیون مخدر نشئه اش کرده و با چشمانی که برق آنها مدتهاست رفته است به روبرویش خیره شده، با درمانگی و بیتفاوتی نگاهم میکند و پتوی کهنه را روی سرش میکشد... حتی نا ندارد به حرف بیاید و کمکی بخواهد.چند خیابان آن طرف تر، پسر جوانی خم شده در سطل زباله و تکههای پلاستیک و کاغذ را در یک گونی میریزد، کارش که تمام می شود آن را به پشتش می اندازد و همین طور که پاهایش را روی زمین میکشد به راهش ادامه میدهد، دارد میرود سراغ یک سطل زباله دیگر. چشمم روی آن گونی بزرگ مانده است، انگار همه اندوهها، حسرتها و آرزوهایش را به پشتش انداخته و میبرد.اینجا زندگی ترجمان دیگری دارد و بساط آن روی یک کارتن کوچک شاید پهن میشود. روزها انگار به این آدمها دهن کجی میکنند تا به شب برسند. اینجا زندگی برای بعضیها اصلا رنگ ندارد... برگرفته از سایت فرارو
No comments:
Post a Comment