گفته می شود غضنفر می خواست مسیحی بشود تا بتواند پناهندگی بگیرد .پدر روحانی بهش گفت شرطش این است که گاهی نباید گوشت و مرغ بخوری. غضنفر قبول کرد.پدر روحانی سه بار آب مقدس می ریزه روی صورت غضنفر و باهر بار میگه تو دیگه مسلمان نیستی و مسیحی هستى.خلاصه غضنفر مسیحی می شود بعداز یه هفته متوجه می شوند که مر غ های کلیسا کم می شود . یک شب غضنفر را تعقیب می کنند. می بینند میره مرغ ها را می بره توی حموم و سه بار آب مقدس می ریزه روصورتشون و می گوید تو دیگه مرغ نیستی ، بلکه بادمجونی .
همچنین یک شخصي سوار الاغ در حال عبور بود که يکي از رهگذران گفت؛ خسته نباشي! يارو جواب داد؛ من که سوار الاغ هستم و خسته نمي شوم! رهگذر گفت؛ من هم منظورم تو نبودی، بلکه به الاغ گفتم خسته نباشي!
مورد دیگر اینکه يارو هندوانه فروشي را که برایش سودآور نبود رها می کند ومیره بادکنک فروش می شود .اما بعد از مدتي ورشکست می شود. علت را جويا می شوند ، معلوم می شود که یارو بادکنک ها را هم مثل هندوانه فروشی به شرط چاقو مي فروخته است!
یا اینکه ضرب المثلی است که گفته می شود گفته می شود نر است ولی اصرار می شود بدوش .
حال داستان شبکه ی اجتماعی اطلاع رسانی مجازی بالاترین است که پس از سریالی چپ و راست حساب را با اتهام نقض قوانین و زبان ومحتوای نامناسب و رد گزارشات از سوی برخی از کاربرات دو هفته دوهفته می بندد. هرچه پیگیری می کنی که بابا چگونه نقض قوانین شده و این اتهام زبان و محتوای نامناسب و رد گزارشات از سوی کاربرات علیه ی لینک هایم چیست که بهانه ی بسته شدن حساب کاربری در این شبکه می شود؟ همینطور توضیح داده می شود که این شیوه تبعیض و سانسور نه کمک به اطلاع رسانی سالم نمی کند که موجب آسیب جدی زدن به اعتبار شبکه ی مجازی- اجتماعی بالاترین می شود .مهمتراینکه این سیاست تبعیض و سانسور آشکارا سبب انفعال و ریزش شدید کاربران این شبکه می شود . اما نه جوابی داده نمی شود و نه گوشی بدهکارنیست که غضنفر وار ضمن گل زدن به دروازه خودی و مرغ بادمجان کردن ، همچنان بر بادمجان بودنمرغ ویک پاد اشتن و اقدام با ضرب چاقو اضرار ورزیده می شود که بایدگفت خسته نباشید.
No comments:
Post a Comment