Thursday, March 12, 2015

کار غیرقانونی در زابل!


قانون چگونه واز سوی چه نهادحکومتی تصویب واجرا می شود؟ تعریف آن چیست؟ مسئول اجرای قانون چه نهاد یا نهادهای حکومتی هستند؟ وقتی رهبر کشور بدلیل اختیارات تام و نامحدود بدون پاسخگویی  دارد و  آشکارا قانون شکنی می کند .چون با صدور نامه های حکومتی ماورای قانون ا قدام می کند چه انتظاری از شهروندان عادی می باشد وتکلیف قانون در چنین کشوری چیست وچه انتظاری از شهروندان نیازمند تهی دست  هست؟ بقول معروف وقتی پیش نماز باد شکمش رها می کند، معلوم است که پس نماز توفان برپا می دارد.
استان بلوچستان یکی از محروم ترین استان های کشور است .درعوض به جای رسیدگی به مطالبات مردم این استان وتلاش برای برطرف نمودن کمبودهای ا ساسی استان محروم در36 سال گذشته هرروز خبر مرگ و اعدام و دار و درگیری همراه با فقر وبیکاری وقاچاق محموله های موادمخدر بازتاب داده شده است . جالب است که دستفروشی خیابانی در زابل غیر قانونی شمرده شده است.تازه نقل قول هم از خامنه ای شده که اشتغال مسأله مهم وحیاتی در کشور است که هرروز برابعاد بیکاری و فرار مغزهاا ز کشور افزوده می گردد. آخر این چه اقتصاد وپیام ا قتصاد جهادی-مقاومتی است که به جای مشکل گشا بودن مشکل آفرین برای اقتصاد بیمار وابسته و بحرانی شده است؟  بنابراین چه اقدام دراین رژیم قانون شکن قانونی است که دستفروشی محرومان غیر قانونی می باشد؟
یادداشت دریافتی- یونس دهمرده*؛ پرداختن به مسئله ‏ اشتغال یكى از مهمترین گره‏ گشایی‌‌ها در كار مردم است و گره‏ گشایى، سیره‏‌ى علوى است. (مقام معظم رهبری)
آغاز سخن را با کلام نورانی رهبر انقلاب شروع کردیم که بیاد آوریم که مساله اشتغال مساله مهم و حیاتی در کشور ما و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود  و رهبر معظم انقلاب نیز نسبت به این مساله همواره دغدغه دارند و توصیه‌های فراوانی به دولتمردان دراین خصوص نیزداشته اند.اشتغال‌زایی و تولید شغل در جامعه یعنی اینکه شغلی برای شخصی که متخصص آن کار است و از آمادگی لازم برخوردار است، ایجاد نماییم و اگر توانایی این کار را نداریم حداقل باید از کسانی که برای خود و دیگری ایجاد شغل میکنند حمایت کنیم.این مقدمه را عرض کردیم تا به حکایتی بپردازیم که شاید خواندنش برای برخی از دلسوزان واقعی و مردم داران سیستانی خوشایند نباشد و کمی آنها را ناراحت و دلگیر کند.چندماه قبل مطالب فراوانی درخصوص لزوم ساماندهی دست فروشان چهاراه دکترا در شهر زابل مطرح شد که درنهایت اوضاع این بخش از شهر کمی بهبود یافت و عده زیادی از آنان به صورت جمعی در یک زمین خالی که دارای حصار بود، ساماندهی و مشغول بفعالیت شدند.می‌توان گفت درحال حاضر این چهاراه ازاین حیث چهره ای نازیبا به آن شکلی که قبلا داشت ندارد و پیشنهاد شد اگر کمی همت دیگر صورت گیرد بدون شک همان چند دست فروش دیگری که درحاشیه پیاده رو نیز مشغول بکار هستند دراین مکان میتوانند به کار خود ادامه دهند و مزاحمتی برای عبور عابرین هم ایجاد نکنند.
 کسب و کار دست فروشان در چهاراه دکترا جرم و در دیگر نقاط شهر آزاد است!
زابل
اما متاسفانه نه تنها ساماندهی کامل در دستور کار قرار نگرفت بلکه همان عده ای که پیش از این نیز به فکر ساماندهی افتاده بودند حال از سوی اتحادیه صنف پوشاک زابل تحت فشار هستند که بساط خود را جمع آوری و به محل دیگری منتقل نمایند، گویا در مراجعه ای که به فرمانداری داشته اند نیز به آنان دو روز مهلت داده شده تا به مکان دیگری که در خیابان هیرمند درنظر گرفته شده است نقل مکان کنند.
 موضوع وقتی جالب می‌شود  که متوجه می‌شویم به آنها گفته شده است فعالیتشان بعنوان دست فروش غیرقانونیست، اما درمقابل به آنها پیشنهاد هم شده که به مکان دیگری بروند و آنجا مشغول بکار شوند!
 حال این کار غیرقانونیست یا دست فروشی در چهاراه دکترا غیرقانونی؟
 مادری دستفروش: هزینه زندگی سه فرزند، آنهم وقتی که پدر ندارند را چگونه تامین کنم؟
پس از تماس‌های مکرر عده زیادی از دست فروشان به محل کارشان مراجعه و از نزدیک با مشکلات آنان آشنا و پای درد دلشان نشستیم.
 خستگی از ناملایمات زندگی و رنج‌هایی که کشیده بودند در چهرهایشان موج میزد، ساعتی را نزد آنها بودیم و درحالی که از این همه درد و رنج مات و مبهوت شده بودیم، به حرفهایشان گوش میدادیم.خانم میانسالی که از دیگران برآشفته تر بود گفت: من با سه فرزندم که یکی از آنها دبیرستان نمونه قبول شده است و پدری هم ندارند، چه باید بکنم؟ خرجی آنها را چگونه بدست بیاورم؟ آیا دولت خرجی بچه‌ها یم را می دهد؟ اگر خرجی آنها را می دهد تا کار را تعطیل کنیم و خانه‌ها‌یمان بنشینیم.
زابل
 بیکارم و سرمایه ای ندارم، شکم زن و بچه ام را چگونه سیر کنم؟مرد جوانی که پیگیر حل مشکل بود گفت: بنده مدرک دارم و بیکار هستم، حال چه باید بکنم، چگونه شکم زن و بچه ام را سیر کنم؟ جز این کار کاری دیگر بلد نیستم و سرمایه ای هم که دارم درهمین حد کفایت میکند که اندکی لباس از مشهد خریداری کنم و دراین مکان بفروش برسانم.
 اگر درهمین حد هم حقی در زابل نداریم تا مانند اقوام خود از سیستان مهاجرت کنیم
 مرد میانسالی از انتهای بازار به جمع ما اضافه شد، حالا به اتفاق همکارانمان 40 نفری شده بودیم و صحبتها ادامه داشت، مودبانه و با وقار سخن میگفتند، مردم عادی هم ایستاده بودند و گوش می‌دادند، تقریبا هرکس حرفهایشان را شنید حق را به آنان داد و اما به سادگی هم از کنارشان عبور میکرد.مرد میانسال که گوشه ای ایستاده بود، با اشاره به جمعیت گفت: اینها همه زن و بچه دارند و یا مادرانی هستند که خرجی خانواده‌هایشان را میدهند و این تنها راه درآمدی آنهاست که از سیستان مهاجرت نکنند، حال اگر ما جای کسی را تنگ کرده ایم، بگویید تا ماهم مانند اقوام خود از شهر خود برویم و در شهر دیگری کارگری کنیم و ...
 سکوت تنها پاسخی بود که به این همه صداقت می‌توانستم بدهم.
حاضر به پرداخت حق عضویت سالیانه اتحادیه هستیم.سوال کردم، خوب اتحادیه حق دارد که با شما برخورد کند ، شما نه پروانه کسب دارید و نه حق عضویت سالیانه پرداخت میکنید، درصورتی که دیگر مغازه داران اینچنین نیستند، ایا شما هم حاضرید پروانه بگیرید و حق عضویت بپردازید ؟همگی تقریبا درمقابل این سوال پاسخی یکسان داشتند و گفتند: اگر چه با مشکلات فراوانی روبرو هستیم و پرداخت هزینه‌های پروانه کسب برایمان سخت است اما اگر قسط بندی شود، حاضریم پروانه کسب دریافت نمایم و حق عضویت را نیز پرداخت نمایم.در راه بازگشت به این فکر میکردم که مغازه داران هم حق دارند، اما تکلیف این عده سیستانی که در آخرین سنگر می جنگد چیست؟
 آیا با پاک کردن یک مساله میتوان آنرا حل کرد؟
 سوالات فراوانی ذهنم را مشغول می کرد، آیا ساماندهی این قشر کار سخت و دشواریست ؟
 آیا پاک کردن صورت مساله راه حل نهایست و تنها حرفی که به ذهن عزیزان مسئول رسیده همان بوده که بگویند دو روز مهلت دارید که بساط خودتان را جمع کنید و بروید؟
 ایا بواقع درایت و تدبیر مسئولین شهرستان در همین حد است که برای حل یک مساله، صورت مساله، آنهم صورت مساله ای که با قشری محروم از جامعه سروکار دارد را پاک کند؟
 آنچه واضح و روشن است اینکه این عده دستفروشانی که در زمینهای خالی که حصار کشی کامل دارد، درحال کسب و کار هستند، هیچگونه سد معبر و مزاحمتی برای عابرین ندارند و با توجه به اینکه حاضرند حق عضویت سالیانه خود را نیزپرداخت نمایند، اتحادیه مربوطه بجای اینکه با این مساله بصورت قهرآمیز برخورد نماید، باید طبق نظارت اداره صنعت، معدن و تجارت زابل به حل مشکل این عزیزان بپردازد، بی شک همه مسئولین سیستان دلسوز هستند و دستگیری از محرومین را سرلوحه کار خود دارند.
 و در پایان بیاد داشته باشیم و این را آویزه گوش خود کنیم که:
 اگر نمیتوانیم باری از روی دوش مردم ستم دیده سیستان برداریم، خود باری بر روی دوششان نشویم.
 و کلام آخر و فصل الخطاب کلام رهبر معظم انقلاب: این انقلاب و نظام مدیون پابرهنه ‏هاست.ان شالله

No comments:

Post a Comment